روزگاری، من و دل، ساکنِ کویی بودیم
ساکنِ کویِ بتِ عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم
بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله، غیر از من و دل، بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند، نبود
نرگسِ غمزه زنش، این همه بیمار نداشت
سنبلِ پُرشکنش، هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمیِ بازار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش، من بودم
باعثِ گرمیِ بازار شدش، من بودم
عشقِ من شد سببِ خوبی و رعناییِ او
داد، رسوایی من، شهرتِ زیباییِ او
بس که دادم همه جا شرحِ دلاراییِ او
شهر پُر گشت ز غوغایِ تماشاییِ او
این زمان، عاشقِ سرگشته، فراوان دارد
کی سرِ برگِ منِ بی سر و سامان دارد
پخش آنلاین دانلود آهنگ احمد آقایی به نام روزگاری متن آهنگ